loading...
کانون ادبی بهار
سیدرضا ستوده بازدید : 26 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (2)

خواب می بینم
درختانِ دم کرده از احساس را
و مردی را که هیچکس دوست نداشت
در اندوه دلم خانه ساخته بود
و فاصله ای که بین من و او اردو زده بود
عجب شبهای طاقت فرسایست
بهانه ای
برای گریستن های بی بهانه ام
تمام کنعان را گریسته ام
به اندازه ی تنهایی مریم
و به اندازه ی بغض های گل سرخ
کاش می آمدی
و تنهایی ام را تکیه گاه بودی

شعر از خانم فاطمه طاری یکی از اعضاء کانون این شعر در جلسه سی و هشتم قرائت شد

سیدرضا ستوده بازدید : 34 یکشنبه 03 دی 1391 نظرات (0)

باور کن.....
باور کن کنار دریا روی ماسه های ساحل
عکس تو با غم کشیدم توی اون خیال باطل           

توی اون خواب و خیالم تو فقط بودی کنارم 

چشم های تو مال من بود ، سایه تو هم کنارم 

چشم های تو مال من بود اما قلبت جای دیگه 

می دونم دروغ نمی گی،اما چشمات اینو میگه 

می دونی بازم چی می گه ، می گه تو نیستی کنارم

ای پناه بی کسی هام این رو من باور ندارم

این رو من باور ندارم که نگام برات غریبه است 

من پر از بغضم و فریاد تو خیالت جای دیگه است 

باور کن چشمای من رو چشمایی که هست به راهت

باور کن دلتنگی هام رو غزلی که هست به یادت

باورکن عزیزم این رو ، خاطراتت روبه رومه

یعنی تو نمی دونی که زندگیم بی تو حرومه؟

چشم من دریای اشکه بغض من هم پر فریاد 

من تو این تاریکی شب نبردم چشم هات رو از یاد 

می دونم پناه قلبم تو یه روز میای دوباره 

اون روزی که چشمای من دیگه هیچ سویی نداره

می دونم میای و میگی که چه اشتباهی کردم 

چشمامو بستم و رفتم عشق تو قربونی کردم 

قسمتم این بوده اما دیگه هیچ ترسی ندارم 

باورم کن ماه شبهام بی تو هیچ نوری ندارم      

  فاطمه اردستانی از اعضاء فعال کانون این شعر در جلسه سی و هشتم قرائت شد                                                              

سیدرضا ستوده بازدید : 40 پنجشنبه 30 آذر 1391 نظرات (3)

      سی و هشتمین جلسه کانون بهار روز چهارشنبه ۲۹ آذربرگزار شد. از آنجا که موضوع جلسه پیرامون ادبیات شب یلدا بود بیشتر اشعار و مطالبی که قرائت شد در این راستا بود. ناگفته نماند که با تقارن سالروز شهادت حضرت رقیه(س) بخشی از اشعار قرائت شده نیز به این موضوع اشاره داشت.بجاست که ازاجرای بسیار خوب مجری کانون آقای مهدی ارگی نیز بهره مند شدیم که به قول خودش با فروش فال حافظ درآمد قابل توجهی! نیز کسب کردند.(البته قرار است خرج کانون بشود)

از افرادی که به قرائت شعر پرداختند می توان به نفرات زیر اشاره داشت،

آقایان: رحیمی،وهاج، سید رحیم طباطبایی،شوری

خانم ها:رجبی،شبانی،نورایی،رضایی،میرآقایی،تاری،اردستانی،نصیف،صادقی

یکی از بخشهایی که از این هفته اجراشد و مورد توجه ویژه اعضاء کانون قرار گرفت،حافظ خوانی است که با صدای خوش سرکار خانم رضایی در ابتدای برنامه خوانده می شود. قراراست شرحی بر غزلیات هم داشته باشیم.حفظ غزل مربوط به هر هفته نیز از برنامه های کانون است. 

امروزبعد از جلسه کانون طبق قرار قبلی توفیق شد به اتفاق جمعی از اعضاء کانون به منزل نویسنده کتاب "کوچه خاطره ها" آقای سید رحیم طباطبایی برویم.نشستی یک ساعته در منزل ایشان که با استقبال گرمی صورت گرفت. شعر خوانی آقای شجاعی که در رثای حضرت رقیه (س)انجام شد و بعد از آن سه گانی های خانم تاجیک زاده و شعری که آقای رحیمی قرائت نمودندفضای شاعرانه ای را ایجاد کرد. در خلال گفتگو ها هم نقد کوتاهی بر کتاب کوچه خاطره ها انجام شدو بخش هایی از کتاب خوانده شد.در این جلسه اعضاء محترمی همچون آقایان:سعید کریمی،مهدی ارگی،ایوب شجاعی،مجتبی حصاری،سید محمد ستوده،محمد رحیمی،مستخدمی و کبودانی  و خانم ها:خواجوی،رضایی، فارسی، تاجیک زاده، اردستانی، نورایی و...حضور داشتند.در پایان جلسه نیز از جناب طباطبایی تقدیر شد.

سیدرضا ستوده بازدید : 80 یکشنبه 26 آذر 1391 نظرات (0)

سی وهشتمین جلسه کانون ادبی بهار با موضوع یلدا روز چهارشنبه مورخ ۲۹/آذر در سالن آموزش و پرورش پیشوا برگزار می گردد.

ازاعضاء محترم و علاقمندان دعوت می شود در این برنامه شرکت فرمایند.

آثار خود در این زمینه را برای ما ارسال فرمایید

سیدرضا ستوده بازدید : 32 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (1)

از عباس وهاج به خاطر ارسال این رباعی زیباکه سروده خودشان می باشد تشکر می کنیم در ضمن این رباعی را در جلسه کانون نیز قرائت نمودند که مورد استقبال حاضرین قرار گرفت.

از پهنه ی رود راین تا نیل بگیر

از مردم شهر تا ده و ایل بگیر

هر کس که به ساحتت جسارت کرده

یک عکس بده جنازه تحویل بگیر

سیدرضا ستوده بازدید : 34 چهارشنبه 22 آذر 1391 نظرات (0)

رباعی اول

گر سر برود ز سر هوایت نرود

تاثیر طلسم چشم هایت نرود

فرشی ز دل شکسته انداخته ام

آهسته بیا شیشه به پایت نرود

رباعی دوم

اینجا دل سفره ها پر از نان و زر است

آن جا جگر گرسنه ها شعله ور است

ای وای بر این شهر که در غربت آن

همسایه ز همسایه ی خود بی خبر است


میلاد عرفان پور

 

سیدرضا ستوده بازدید : 294 چهارشنبه 22 آذر 1391 نظرات (0)

نه مرادم، نه مریدم
نه پیامم، نه کلامم
نه سلامم، نه علیکم
نه سپیدم، نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آن گونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم،  نه زمینم
نه به زنجیرِ کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهاییِ تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم، نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلمِ نور نوشتم ...
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این رازِ گهربارِ جهان را:
آنچه گفتند و سُرودند، تو آنی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
توهمانی که همه عمر به دنبالِ خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرارِ نهانی
تو خودِ باغ بهشتی
تو به خود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی،  به خود آی
تا درِ خانه متروکۀ هرکس ننشینی و
به جز روشنی شعشعۀ پرتو خود هیچ نبینی
و گلِ وصل بچینی....

فریدون حلمی

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 49
  • کل نظرات : 39
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 10
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 17
  • بازدید سال : 266
  • بازدید کلی : 13,535