باور کن.....
باور کن کنار دریا روی ماسه های ساحل
عکس تو با غم کشیدم توی اون خیال باطل
توی اون خواب و خیالم تو فقط بودی کنارم
چشم های تو مال من بود ، سایه تو هم کنارم
چشم های تو مال من بود اما قلبت جای دیگه
می دونم دروغ نمی گی،اما چشمات اینو میگه
می دونی بازم چی می گه ، می گه تو نیستی کنارم
ای پناه بی کسی هام این رو من باور ندارم
این رو من باور ندارم که نگام برات غریبه است
من پر از بغضم و فریاد تو خیالت جای دیگه است
باور کن چشمای من رو چشمایی که هست به راهت
باور کن دلتنگی هام رو غزلی که هست به یادت
باورکن عزیزم این رو ، خاطراتت روبه رومه
یعنی تو نمی دونی که زندگیم بی تو حرومه؟
چشم من دریای اشکه بغض من هم پر فریاد
من تو این تاریکی شب نبردم چشم هات رو از یاد
می دونم پناه قلبم تو یه روز میای دوباره
اون روزی که چشمای من دیگه هیچ سویی نداره
می دونم میای و میگی که چه اشتباهی کردم
چشمامو بستم و رفتم عشق تو قربونی کردم
قسمتم این بوده اما دیگه هیچ ترسی ندارم
باورم کن ماه شبهام بی تو هیچ نوری ندارم
فاطمه اردستانی از اعضاء فعال کانون این شعر در جلسه سی و هشتم قرائت شد